نقد و بررسی سریال پلوریبوس Pluribus
وقتی با تریلر سریال Pluribus مواجه شدم، هنوز چیزی از داستانش نشنیده بودم جز این که ساختهی Vince Gilligan است؛ همان خالق Breaking Bad و Better Call Saul. همین کافی بود که آماده باشم برای تجربهای متفاوت. این تجربه را چند قسمت آغازینش به عنوان مخاطب داشتم و حالا با شما از زاویهای شخصی و تجربهمحور مینویسم تا ببینیم آیا این سریال ارزش وقت گذاشتن دارد یا نه، و چرا ممکن است نظر شما را هم جلب کند یا به تردید بیاندازد.
نگاهی بر عمق سریال پلوریبوس
در سریال پلوریبوس، دنیایی میبینیم که تقریباً همه انسانها توسط ویروسی ناشناخته به وضعی درآمدهاند که (خیلی خوشبخت بودن) را تجربه میکنند: آرام، خندان، بدون دغدغه. Carol Sturka (با بازی درخشان Rhea Seehorn) نویسندهای طنزآمیز است، که تنها کسی به نظر میرسد در برابر این (پیوستن به خوشبختی فراگیر) ایمن مانده باشد. این پارادوکسِ «مفتخر بهتنهایی در میان جمع خوشبخت» نقطه شروع داستان است.
فضای سریال آرام آغاز میشود، تصویر شهری خلوت، آدمهایی که انگار خوشحالاند اما چیزی از حالت عادی به ذهن نمیآید، و کاراکتری که از این همه خوشبختی خشمگین یا حداقل ناراضی است. بهعنوان بیننده، آن لحظه که متوجه میشوی خوشبختیِ داستان قرار است تهدید باشد، این حس که «خب، حالا چه؟» در شما شکل میگیرد و همین نقطه قوت اول است.

- علاقمندان به فیلم و سریال بخوانند: بهترین سریالهای جهان از نظر منتقدان
چرا سریال Pluribus جذاب است؟
یکی از دلایلی که من را جذب کرد، این بود که قصه برخلاف بسیاری سریالهای علمیتخیلی، نیامده صرفاً غولهای فضایی بیاورد یا جنگ جهانی سوم را رقم بزند؛ بلکه دارد با مفاهیمی مثل جمعیت، همنوایی، سازگاری اجتماعی بازی میکند و نشان میدهد خوشبختیِ همگانی ممکن است قیمت خود را داشته باشد. همین مفهوم برایم تازگی داشت. نقدها نیز به این جنبه اشاره کردهاند که سریال دغدغههای انسانی و فلسفی دارد.
مثال دیگر: کاراکتر کارول ذاتاً ناراضی، تلخ، اهل نقد. او در وسطِ دنیایی قرار دارد که دوست دارد او نیز بخشی از آن شود، اما دلش راضی نیست. این تناقض بین خواستن و نخواستن، بین ایستادگی و تن دادن، برایم تأثیرگذار بود. یکی از نقدها نوشتهاند: سریال در عین زیبا بودن، کند است و ممکن است صبر مخاطب را بخواهد.
اما نه بدون ایراد
بگذارید صادق باشم؛ هرچند Pluribus جذاب است، نقاط ضعفی هم دارد. برای مثال، در چند قسمت اول احساس کردم که داستان زیاد جلو نمیرود. آنقدر که گاهی فکر کردم: «خب حالا؟» آدمی که به سریالهای سریع عادت دارد ممکن است کمی بیتاب شود. همان نقد معروف اشاره دارد به کند بودن روایت و درصد کمی از شخصیتپردازی عمیق.

همچنین، کارول شخصیت ویژهای است، اما شاید برای مخاطب عام کمتر قابل «همذاتپنداری» باشد؛ او آن قدر متفاوت است که شاید بعضی از بینندگان نتوانند با او «همراه» شوند. اما این هم از عواملی است که این سریال را از سریالهای «جریان اصلی» متمایز میکند.
تجربه من و توصیه نهایی
به عنوان کسی که عاشق سریال و قصه است، تجربهام با Pluribus این بود: شب اول دو قسمت را دیدم، حس کردم وارد دنیایی شبیه کابوسِ خوشبختی شدهام، و تا صبح کمی در ذهنم آنچه دیده بودم میچرخید. صبح روز بعد، آنقدر دلم میخواست بدانم چطور اوضاع از این بدتر ممکن است شود؟ که قسمت سوم را هم دنبال کردم. توصیهام به شما این است:
- اگر از شما میخواهم یکی از فصلهای سریال را، فقط برای چالش، ببین، اون دو قسمت اول انتخاب خوبی هستند.
- اگر صبر ندارید برای قصهای که آرامتر پیش میرود، شاید بهتر است ابتدا قسمتهای بیشتری ببینید و سپس تصمیم بگیرید ادامه دهید.
- اگر به مفاهیم فلسفی و اجتماعی در قالب علمیتخیلی علاقه دارید، این سریال برایتان یکی از انتخابهای متفاوت خواهد بود.
سریال Pluribus ترکیبی است از هوشِ داستانگویی Vince Gilligan، بازی قابل توجه Rhea Seehorn، و مفهومی تازه درباره خوشبختی، تنهایی و مقاومت در برابر جمعیتِ همنوای اجتماعی. این سریال شاید برای همه نباشد بهخصوص کسانی که سرعت روایت و تعلیق مداوم میخواهند؛ اما اگر آماده باشید تا کمی تأمل کنید، دل به مسیر متفاوت ببندید، آنگاه میتواند تجربهای عمیق و فراموشنشدنی باشد.
ارسال کامنت